اری تا نگاه می کنی وقت رفتن است یادت من و تو پارسال در کنار تو زیر نور مهتاب با هم قول و قراری گذاشتیم که به قول هایی که میدهیم عمل کنیم یادت اول تو شروع کردی که بهم گفتی چگونه خوب باشم و دل کسی نشکنم و خیلی حرف های دیگه که از من قول گرفتی که در 365 روز سال از ان استفاده کنم خوب چه شب قشنگی بود تو هم انگار داشتی تو من اب میشدی منم قول دادم که در هر شرایط و در هر زمان تو را فراموش نکنم و به عهد و پیمان خود باوفا باشم به شرطی که توام به قول هایت عمل کنی که تو گفتی یعنی تو ان چیزی که از من خواستی مطمعن باش بهت میدهم حالا بعضی چیزها را که به سودت نباشه یا به ضررت تمام بشود انها را نمیدهم یا شاید بعضی از خواست هایت را بعدا دادم بهت با کمی تاخیر که ان هم حکمتی در ان هست که تو بعدها می فهمی دیگه کم کم داشت خوابم می برد ولی بازم پیش خودم گفتم که محال او زیر قولش بزند از محالات است و این من بودم که بارها بارها زده ام زیر قول و قرار خود زده ام و یادم رفت و میدانستم با این کارم دلت شکستم ولی تو خودت راه جلوی پای گذاشتی که هر وقت مشگلی پیش میاد بتوانیم ان را حل کنیم خوب این دیگه از یزرگیت است چون توخدای خوب منی تو بزرگی /رحمانی/کریمی /ستاری/وووو همه ای اینها تازه بخشی از صفات و ذات اقدس الهی توست که برای کل بندهایت برنامه ریزی می کنی وچقدر به موقع دست همه را میگیری من دیگه تمام حرف هایم ته کشید و توچنان دلم را محکم کردی که با توکل و تفکر و تللاش همه چیز ممکن است و تو خودت در کتاب اسمانیت فرمودی که تو احوال هیچ قومی را عوض نمی کنی مگر که خودشان بخواهند این یعنی از من حرکت از تو برکت جدی چه دوست خوبی داریم ولی میدانم از بد قولی های من از عهد شکستن های من بد قولی های من که به حرف هایی که میزنم عمل نمی کنید ولی تو بزرگتر از ان هستی که فکرش بکنم انشاالله به غیر از شب ها و روزهایی که اگر تو لیاقتش دادی که باهات حرف بزنم قرارمان رفت تا 365 روز دیگر/شادی ارواح طیبه ای شهدا امام شهدا صلوات /علی اژیر