در دبلاک قبلی ان یک ماه پایانی در زمان خودش یعنی نزدیک سالگرد قبول نوشتم و چون ان در دسترس نیست بر ان شدم که مجدد بنویسم چون واقعا ان یک ماه پایانی جنگ از هر لحاظی در یادها ی رزمندگان ماندگار شد از امشب به ترتیب وقایع اتفاق افتاده در ان یک ماه را مورور می کنیم انشاالله /از چند ماه قبل اصلا چهره جنگ دگرگون شده بود شاید این امتحانی بود برای امت برای رزمندگان برای کسانی که احساس خستگی میکنند و دشمن با توجهه به کمک هایی که بهش شده بود که در اغاز جنگ اگر مثلا با 10 لشگر و 5 تیپ پیاده مکانیزه تجاوز خودش را اغاز کرده بود اخر جنگ تعدا این تیپ و لشگرهایش دو برابر شده بود صدام حتی بر سر در شهر های خودش از افرادی که از امدن به جبهه خود داری میکردن دار میزد برای همین استعدا نیروهایش دو برابر اغاز تجاوز شده بود بر عکس ما بر اثر نبود نیرو حالا به هر علت فرسایشی شدن جنگ و به بنبست رسیدن محلی برای عملیات جدید و اینکه رزمندگان ما میدانستن که اکثرا حملات ما از برج ده و یازده است برای همین نیرو همیشه انطور که باید در اوایل بود در دست رس نبود و از طرفی عدم هماهنگی بین ادارات و نیرهای اعزامی کمبود امکانات و تجهیزات و از همه مهم تر سر گرم شدن بخش عظیمی از نیرها در جبهه شمالغرب که پیروزیهای خوبی هم بدست امد و غافل شدن از جنوب که منطقه ای حساس جنگ بود و باز پس گیری فاو توسط عراق روحیه دشمن بالا برد و باز هم نقش استکبار در تبلیغات که ایران جنگ طلب است و با همین تبلیغات داشت کم کم موفق میشد که ایران را چهره ای جنگ افروز و خطر ناک نشان بدهد و اینکه دشمنان قسم خورده اسلام ایران انقلاب فرصت را مناسب دیده و به نقطه ای مشترکی رسیدن که بهترین زمان برای یک سر کردن کار ایران اسلامی وانقلاب اسلامی الان است که به لطف خدا که مکر شان را خنث کرده و با درایت و هوشیاری امام راحل با قبول قعطنامه ای 598 از سوی جمهوری اسلامی خط بطلانی بر همه ای نقشه های انان کشید و دست شان خالی شد و دیگر جای هیچ بهانه ای نگذاشت برای دشمنان تازه شرایط قعطنامه را هم ایران عوض کرده بعدا قبول کرد وانها فکرش را هم نمی کردن که امام با قبول ان موافقت کند اما غافل بودن کسی که فقط برای رضای خدا قدم بر میدارد برای رضای او هم از ابروقسمت بعدیی خود میگذرد و کشور و ملت و اسلام عزیز را با فدا کردن جان خویش نجات میدهد میشه بگی قبول قعطنامه از طرف ایران یکی از با درایت ترین تصمیمات امام بود الان وقتی فکرش میکنی جدا چقدر امام توکلش به خدا بود چون امریکا با زدن هواپیمای مسافری ما عملا وارد جنگ شده بود و قصد تجزیه ایران را داشتن که لطف خدا و درایت امام تمام برنامه هایشان را نقش بر اب کرد چون بلاخره انها امده بودن بمانند درست اول جنگ نتوانستن ولی اخر جنگ یک بار دیگر کم مانده بود دوباره خرمشهر سقوط کند که اگر چنین میشد حتی با قبول قعطنامه سخت میشد صدام و استکبار را این بار بیرون راند و اما دوکوهه این روزها حال و هوای دیگری دارد از بعد از سال 64 که شرایط بر اثر تحریم ها سخت تر شده بود تا ان سال یعنی 67 دیگر گردانهای لشگر که در میدان صحبگاه پر بودن و می چرخیدن خبری نبود لشگر چند تا گردان ناقص داشت که ان هم تعدایش هنوز از غرب نرسیده بود و خلاصه غربت عجیبی بر دوکوهه نشسته بود بغصی گلوی دوکوهه را می فشارد که کجایند مردان گردان ها و انها هم که بودن خسته و تن مجروح از سال ها جنگ نا جوان مردانه ولی مثل کوه استوار بودن بار دیگر داشت واقع عاشورا ی 61 هجری تکرار می شد اما این بار خمینی بود و یارانشم بودن و امام خویش را تنها نگذاشتن خبر اوردن عراق با یازده لشگر از فکه عین خوش دهلران ابو غریب و سمت خرمشهر از خط عبور کرده و بسوی هدف هایش سریع دارد پیش روی میکند اولش کمی جا خوردیم با یازده لشگر پس در شمال غرب کی جلوی بچه ها را دارد اینجا بود که فهمیدیم عراق از ماها قبل با کمک استکبار خودش را اماده میکرده ..ادامه دارد شادی ارواح طیبه ای شهدا امام شهدا صلوات /علی اژیر