سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه کسی که برخی از آنچه را خداوند روزی اش ساخته، به او وام نمی دهد [یعنی انفاق نمی کند ]، محبّت پروردگارش را به کمال می رساند ؟ [حضرت مسیح علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

صفحات اختصاصی
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :14
کل بازدید :177844
تعداد کل یاداشته ها : 144
103/9/13
12:32 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
علی اژیر[315]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
کانون فرهنگی شهدا یا صاحب الزمان (عج) عاشق آسمونی دلنوشته های قاصدک لحظه های آبی مهربانترین لنگه کفش شین مثل شعور upturn یعنی تغییر مطلوب پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار کانون توحید زازران گل رازقی سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani دختر بهار اظهر من الشمس ♫♪زیبـــاے مُرداب،دختر ِ اِحْساسـ ♪ ♫ علی اصغربامری (✿◠‿◠) کــــــــلبه ← اف1 .•°* نظرمن افســـــــــــونگــــر جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام عصر پادشاهان سایه مهندس محی الدین اله دادی .عاشق خدا . هم نفس ««««« شب های تهران »»»»» اشک شور پیام حشمتی نشریه حضور نغمه ی عاشقی جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی رقصی میان میدان مین سیب سبز شوروشعور عشق ****شهرستان بجنورد**** مشاور به خوبی فکر کن ... نبـ ـ ـ ـض ِ قلـــ م ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر ثریای کویر ایران سارا احمدی رضویّون - دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد .: شهر عشق :. پیامنمای جامع رویاهای خیس اردبیل بهشتی پنهان بوی سیب بود نبود طریق یار ریحانه وبلاگ گروهیِ تَیسیر گیسو کمند حق وباطل تیغی دولبه شهادت به روز مهاجر مطالب جالب ابـــــــــــرار محمدمبین احسانی نیا علمدارمظلوم ستاره سهیل اندیشه های من عاشقتم فلانی یاد نیما * لـحـظــــه هــای بــارانی * خون شهدا دلداده شبستان سربازی در مسیر یکی هست تو قلبم.... برادران شهید هاشمی شهیدشاعری یاور مهدی * پا توی کفش شهدا عشق ترانه ی زندگیم (Loyal) Manna امام زمان ♥Deltangi سیاه مشق های میم.صاد علمدار بصیر بهشت بهشتیان اواز قطره یه دختره تنها پسران علوی دختران فاطمی رونوشت /سرنوشت.زارچ/سرچشمه فضیلت ها/یادداشت های احمد ترابی زارچی خنده بازار جیغ بنفش در ساعت 25 عاشقانه ... و همچنین گزیده ای از اشعار پسانیمایی ستاره طلایی همه هستیم جوان امروزی عمار گروه اینترنتی جرقه داتکو دل خوش ایران مارکت قرار عاشقی نهِ/ دی/ هشتاد و هشت من،منم.من مثل هیچکس نیستم شاخآبه عشق .:شاه تورنیوز-shahtor.ir-شاه تور:.جدید93|عکس جدید93 غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... #LOVE ME# این گونه باشیم... دل نواز *(: دنـیــــای مـــــــن :) * جنبش وبلاگی حمایت از شیعیان مظلوم شهرهاى نُبّل و الزّهراء سوریه ...این نیز بگذرد ... راه کمال تنهایی....... شادِ شاد راهی برای رسیدن لطف رحمان اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما... کنیز مادر طوبای محبت نوری چایی_بیجار xXx عکسدونی xXx نمی دونم بخدا موندم هیئت واژه های باران تینا!!!! مهربانی احساس رویایی سوادکوهی ریکا بچه هیات یا زهرا (س) عرفان وادب خیارج سرای من است منتظران مهدی(عج) مروارید ولایت عمو همه چی دان فرهنگی خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا مهدی یاران حجاب گوهر ناب اجتماعی بهار عشق http://saman1348.blogfa.com/ أنامدیون الحسین ع کیمیای ناب حرفهای یک مسلمان ای دریغااااااااا خاکریز ولایت خودم وخودش ادبیات عدالت جویان نسل بیدار جنبش اینترنتی حمایت از تولید ایران وبلاگ شخصی مرتضی صادقی مرامنامه عشاق ghamzade از جانبازی تا شهادت Ahorayearyaii دیار برف چه زیباست با او بودن مذهبی-سیاسی-فرهنگی عشق پنهان وکیل دادگستری و مشاور حقوقی کوثر ولایت اهنگ جدید زازران سرگرمی برای شما vagte raftan شایگان♥®♥ ایران قدیم مناجات با عشق فهادانــ *کوچه پس کوچه های رفاقت* بیاببین چیه؟ از یک انسان صداقت دیدبان اینترنتی معرکه همون قلقلک فقط من برای تو کسب در آمد آسان از اینترنت هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه ME&YOU کهکشان به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید آنتی شیطان راه آسمان Crazy Scientist سه ثانیه سکوت شهدا شرمنده ایم جوک و خنده دهاتی دکتر علی حاجی ستوده آبی دلان عشق4 حلما قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی وب رسمی روستای تبادکان fazestan راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد عکس متحرک و انیمیشن حیوانات، گیاهان، کودکان، بالن، گوشی، پرندگان نماسازان سحر تبادل لینگ تفریح و سرگرمی ولایت خاطرات دانشجویی وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان سرو roya مجله شبانه باشگاه خبرنگاران جوان درباره ی رپ و دوست شدن با شما تینا عاشقانه/ترفندسیمکارت/طنز نرگس موسوی به رنگ نیلی سکوت باران دوست خوب قرارمون تو آسمون /*بلند صلوات*\ ورود ممنوع سنگر بندگی دهکده کوچک ما جزتو

دوکوهه سال 60بعد از اینکه رسیدیم سر سه راه ابوغریب دوباره بچه ها رفتن زیر همان پل نشستن بچه های که با ما از جلو امده بودن برای بچه ها تعریف میکردن چه گذاشت دور حاجی جمع بودیم چهرهای مصصم ولی نگران بچه ها فقط همدیگر نگاه میکردن کسی حرفی نمی زد هر چند دقیقه یک بار هم بی سیم چی اقا برید یک کناری دور هم جمع نشید که هواپیما ها بمباران نکنند صدای خشک تویوتا همه ای نظرها را برگردان سمت تنکه ابوغریب انگار امبولانس حامل خبر بدی بود رسید امبولانس سر سه راه یکی از بچه ها پیاده شده کلت کمری جانشین لشگر داد به حاجی گفت که برادر صالحی شهید شد بنده خدا حاج محمد از ان موقع که فرمانده لشگر شد شهادت رصا دستواره را دیده بود الانم شهید غلام رصا صالحی جانشین دلاور ل 27 شهید شد شهیدی که بسیار بر رعایت نظم  تاکید داشت همیشه یک دفتر یاداشت همراهش بود و تمام مسائل روز مره خود را یادشت میکرد یعنی هیچ چیزی را از قلم نمی نداخت و کوچکترین مسله ای را یاداشت میکرد در دفتر خاطرات خود نوشته بود { امدم نجف اباد مرخصی که اخوی بزرگم  گفت برو از سپاه یک ابگرم کن بگیر مگه به بچه های سپاه نمی دهند گفت از طرفی اخوی بزرگ بود  و همیشه احترامش را نگه داشته و گوش به حرفش میدادم از طرفی با این مسولیتی در جبهه داشتم خوب نبود ولی بلاخره خودم روهم گذاشتم رفتم درب مقر سپاه دم در دژبان  راهم نداد از طرفی رویم همنمیشد کارتم رانشان بدهم  خلاصه رفتم توی مقر سپاه تک و توک بچه هایی که میشناختن یک سلامی میکردن انگار چقدر انجا برایم غریب بود برای اولین بار بود که فرق جبهه با پشت جبهه انقدر برایم مشهود بود حس میکردم واقعا قدر این نعمت بزرگ باید بیشتر بدانیم از مقر سپاه زدم بیرون رفتم از یکی از بچه ها مقداری پول قرص کردم رفتم یک دستگاه ابگرمکن خریدم بردم خانه و اخویم دیگه نپرسید چطور گرفتی به خیر گذشت }خوب جنگ یک همچین ادمهای خود ساخته که انگار برای زمین دیگه نبودن حاجی پتوی روی شهید صالحی کنار زد انگار برای اخرین بار بهش گفت معطعن باش که راهت استوارتر از امروز ادامه خواهد یافت پیکر شهید بردن به سمت معراج که تازه یادمان افتاد حاجی صدا زده بود احمد با احمد رفتیم پیش حاجی که فکر می کنم حاج امینی بود به منو احمد گفت سریع میرید پل کرخه را مواد گذاری میکنید منتظر دستور باشید انگار خشگمان زد پل کرخه اخه عراق اول جنگ هم نتوانست تا بگیرد اما حالا چی شده که باید پل کرخه مواد گذاری کنیم رفتیم پیش بچه ها سر                                                                                                                                        سریع مواد مین ها رو بار زدیم بچه ها رو فرستادیم  همه رفته بودن عقب دیگه فقط ماشین خود حاج محمد بود که احمد رفت به حاجی گفت کاری ندارید ما بریم که با تعجب گفت هنوز اینجائید برید اقا عقب سوار ماشین شدیم به سمت پل کرخه عقب برگشتیم من هنوز ان اتش ان محاصر رو صورتم بود من که انقدر شلوغ بودم که نگو اصلا صدام در نمی امد رسیدیم به پل کرخه حالا اب کرخه شدتش زیاد رودخانه به ان  وسعت از لحاظ عمق و شدت جریان اب طرحی دادم که یک تیکه تخته بگیریم جلوی ستون توی اب اب با برخورد به تخته از کنارهای ان پخش میشد و از شدت جریان اب هم کاسته میشد همین کار را کردیم جواب داد سومین ستون پل داشتیم مواد می بستیم که صدای گوش مرا نوازش داد صدا اشنا بود مرتضی میرزایی بود که تازه از غرب رسیده بودن که تا رسیدن می فهمند هر که یک سلاح بر میدارهبه سمت ابوغریب که میرسن انجا همدیگرو دیدیم گفت توی دوکوهه شایع شد یک نفرتان زنده نماندید یا اسیر یا شهید  شده اید تا نزدیکی های نماز صبح انجا بودیم ظاهرا دشمن از خیر پیش روی گذشت تا حدودی عقب نشینی کرده برگشتیم به سمت دکوهه بعد از تقریبا سه روز چقدر زود گذشت ان زمان ان موقع هیچ کس نمیدانست تا 24 ساعت دیگه این سفره نعمت جمع میشه تا موقع کسی نمیدانست قرار پیر جماران جام زهر الود قبول قعظنامه را سر بکشد کسی نمدانست که دیگه دوران خوش زندگی با لباس خاکی بسیجی تمام میشه از دور اندیمشک معلوم بود رسیدیم به شهر که .ادامه دارد /شادی ارواح طیبه شهدا امام شهدا صلوات                                                                                                                                                                                                                                                                         


90/10/8::: 4:30 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ با مابجز اسراربیداری نگفتن بیدارمان کردنندو خود در خاک خفتند
+ بامابجز اسرار بیداری نگفتن بیدارمان کردن وخود در خاک خفتند
+ عاقبت یک کاروان مارانبرد ماندیم وقسمت بدیدارش نشد
+ مسولیت مامسولیت تاریخ است.بگذارید بگویند حکومتی بعاز حکومت حضرت علی ع بود به اسم حکومت خمینی که با هیج نا حقی نساخت تا سرنگون شد ما از سرنگون شدن نمی ترسیم از انحراف می ترسیم . (سردار شهید غلامعلی پیجک)
+ گاهی با یک قطره لیوانی لبریز میشود..گاهی با یک کلام قلبی اسوده وارام میشود..گاهی با یک کلمه یک انسان نابود میشود..گاهی با یک بی مهری دلی میشکند...مراقب بعضی یک ها باشیم هر چند ناچیزند..
+ یادپاییز یعنی بوی مهرومدادشکسته وزنگ تفریح..یعنی لی لی راه مدرسه با مغنه صورتی..یاد پاییز یعنی تو نیستی یعنی دلم تنگ است یعنی من اینجا و تو انجانیمکت های دنیا را چقدر دور از هم چیده اند....
+ یادم باشد زیبایی های کوچک را ببینم حتی اگر میان زشتی های بزرگ باشد..یادم باشد دیگران دوست بدارم انگونه که هستند نه انگونه که من می خواهم ....
+ واردمحوط میشوی ومینگری به عکسها.همه لبخدبرلب دارند.دردل می خوانی.(مست ازخانه برون تاخته ای یعنی چی؟نبایدفراموش کنی که اینجا نمایشگاه عکس نیست .گلزار شهداست.وهرچه می بینی گل است گل.با دیدن امدن کاروانی از الست وقیافه های معصوم برای چندمین بار زمزمه می کنی .به هرکس قسمتی دادی خدایا شهادت میشد ای کاش قسمت ما.ارام ارام از کنار مزارشان می گذری ودلت به حال گذشته ات میسوزد.وحسرت جا ماندن می خوری.....
+ باسلام با موضوع محمد ص خورشید عالم تاب به روزام تشریف بیارید .با تشکر ./ان سالهای دوست داشتنی
+ بعد از کلی التماس کردن بلاخر پدرومادرم راضی کردم برای رفتن به جبهه.حالا مانده بود سن کم ان روزها سال 60 متولدین سال 45 بزور میبردن ما 47 بودیم .خلاقیت کردیم عدد پنج نوشتم روکاغذ با قیچی دورش بریدم تا کوچک شد گذاشتم رو عدد 7 شناسنامه شدم متولد 1345 رفتم سپاه .مسول اعزام شهید چیذری بود تا کپی گرفت خندید گفت این مسول ثبت عددی نوشته 1345 ولی حروفی یادش رفته بنویس 135 که تاز فهمیدم چیکار کردم.../