13 رجب از راه رسید تولد مولود کعبه شاید خیلی ها نداند یا نمیدانم هر چه هست این را وقتی که پدر شدم فهمیدم که وقتی پسرم چند دقیقه ای دیر از سرویس میرسید یا برای انجام کاری بیرون میرفت از زمانی که باید بر می گشت نیم ساعت میگذشت چه دل شوره اضطرابی کل مرا می گرفت و این را هم میدانم اصلا قابل قیاس نیست از لحاظ زمان و مکان دوران دفاع مقدس کجا الان کجا ولی هر چه که هست این را با تمام وجود لمس کردم که به خون خودشان قسم به احترام پدرانی که حتی برای به دنیا امدن فرزندانشان نیامدن و تمامی پدران مادران شهدا لحظه ای حتی لحظه ای بخواهیم از راه شهدا که در وصیت نامه ای اکثرا شهدا ذکر کرده اند پیروی از ولایت دنبال رو راه شان نباشیم ان دنیا را که نداریم این دنیا هم باید شرمنده انها باشیم کدام محله ای را سراغ دارید که کوچه ای باشد نام شهیدی بر ان نباشد چگونه می توان در این دنیا در این کشور عزیز مان ایران اسلامی زندگی کنیم قدر منزلت انها را ندانست با بچه ها نشسته بودیم تو پادگان امام حسن ل 27 بعد از جنگ بود که یکی از بچه ها امد توی اطاق با خنده گفت خیالم راحت شد بلاخر خانه ای با هر مکافات بود خریدم با وام از این حرف ها ریختیم سرش که شیرینی خانه را بده رفیم در یکی از محلات نزدیک بازار دیدیم کل خانه پنجاه شصت متر در حیاط باز کردیم دیدیم دوتا اطاق یک پایین یک اطاقم روی ان اطاق پایین خواستیم بریم داخل سرمان گیر میکرد یکی از بچه ها که دستی هم در بنایی داشت لخت شدیم کف اطاق کندیم یک ده بیست سانتی رفتیم پایین بعد روی ان را با موزائیک پوشاندیم خلاصه دستی به سر روی خانه کشیدیم امدیم بیرون ان روز همگی مان فهمیدیم که مجید دیگر ماندنی نیست مخصوصا چند وقتی هم از شهادت یار با وفایش علی اقهم می گذشت همان روز دلمان ریخت باور کنید همان چند تار نازکی هم که شاید او را به این دنیا وصل کرده بود ان روز پاره شد ان روز گذشت یادم نیست از کدام شهر بود داشتم با پرواز برمیگشتم صبح زودم بود وارد هواپیما که شدم روزنامه ای را بر داشتم که دیدم عکس مجید زده که علمدار گروه تفحص لشگر 27 محمد رسول الله ص به خیل یاران شهیدش پیوست بغص گلویم را داشت خفه میکرد اخه خدا این چه رسمی است ولی امروز که سخنان مقام معظم رهبری را در حرم مطهر بنیان گذار جمهوری اسلامی گوش میدادم که همش درس و تذکر برای ما و مشت محکمی برای دشمنانمان بود تاکید ایشان در اشرافی گرایی تجمل گرایی و جمع کردن مال دنیا درست که به مسولین بود ولی برای تک تک ما هم در حد خودمان همین است اهمیت موضوع جدای اینکه در قران و احادیث معتبر امده که جب دنیا راس کل خطاهاست معظم له ان را سدی دانسته که برای رسیدن به قله های افتخار و سازندگی دانسته و مانع بزرگی برای مسولین دنیا و دنیا پرستی را دانسته پس دیگه خط و راه را روشن کردن اینکه بعضی ها تا می گفتی اخه برادر من نباید که نمیگذاشت حرف از دهان ادم در بیاد زود میگفت لابد فلان نه اقا خدای نکرده اگر از راه نا مشروع باشد که وای به حالمان از راه حلال هم که باشد تعارف هم که نداریم غیر ممکنه که بعضی ثروت ها از راه حلال بتواند انقدر باشد که ندانی چی داری نمونه اش را شاید بارها دوستان دیده باشند و خود شاهد بودم لاعقل چند موردش که سالیان سال که اقا مگه میشه یکدفع این همه ثروت و دفاع میشد که چرا نمیشه و دلیل هم بر حال افراد بود که تجسس هم که حرام در امور زندگی افراد سالها میگذشت شاید برای خود ما هم کم کم جا می افتاد که فکر بد کردیمک بریم یک حلالیت بطلبیم که یکدفع تقش در می امد و مابقی ماجرا این روزی حلال خود نعمتی است اصلا پدر مادر خوب دوست خوب هر چیزی خوب از طرف پروردگار جز روزی های حلالیست که برای بندگانش در نظر دارد ما به عنوان پدر مسولیم که در در اوردن روزی حلال نهایت دقت را بکنیم که الحمدالله غیر از این هم نیست اری امروز روز پدر است بیاد تمام پدرانی که از پا افتادن تا من و تو الان سر پا باشیم در هر محله ای خانواده شهدا هستن این وظیفه ای ماست رسیدگی و سر زدن به این نور چشم تمام ملت ایران نباشد در جایی خانواده شهیدی باشد اهل محل از او غافل باشند البته جوانهای هر محل که خدا خیرشان بدهد واقعا سنگ تمام میگذارند یکی از دوستان که جانباز هم هست تعریف میکرد میگفت یک شب دیر رسیدم خانه معمولا هم نزدیک خانه که میشد زنگ میزد یکی از فرزندانش می امد سر کوچه خرید یا وسیله ای بود میبرد یک شب دیر رسید گفت بچه ها هم که خواب بودن می گفت رسیدم سر کوچه خلوت گفتم خدایا چطور وسایل ببرم که دیدم یک بنده خدای داره میاد رسید به من دیدم هم سن پسرم هم هست نشناختم جوان خوش تیپ و لباس نگذاشت من حرف بزنم زد زیر وسایل منو بلند کرد صاف برد درب منزل کمک خودم کردو تشکری کردم گفتم زحمت کشیدید گفت دیدم ان جوان از ته دل انقدر که این بنده خدا میگفت اشگ پر شد تو چشمام ان جوان گفت نه بابا چه زحمتی من اکثر شب ها می بینم شما می ایید بچه ها می ایند کمک همش منتظر این لحظه بودم در تصور خودم می گفتم یعنی میشه یکبارم من برم جای پسرش کمکش کنم اقا شما حق دارید به گردن منو امثال من دیگه نمیدانم چی بگم فقط بدانیم که تا زمانی که حافظ ارزش هایمان امیزهای دینی و پرورشی خود باشیم احترام به پدر و مادر که اهمیت فراوان ان ذکر شده است بی چون چرا و وو را حفظ کنیم معطمعنا این دنیا و ان دنیا را بیمه کردیم و باعث سر بلندی ایران اسلامی نیز میشویم /شادی ارواح طیبه اس شهدا امام شهدا صلوات /علی اژیر